آقای تارناز
خدا، به نامش
سلام و درود، خوشحال هستم ازین که بعد از گذشت یک فصل دوباره فرصتی پیش آمد و هدف با پیژامه ای دیگر نمایان شد. این بار همراه هستیم با نگارشی درباره هدفِ خانم صداقت در دریای نیلگونِ ویرگول.
چکیده
نظر خانم صداقت درباره هدفشان:
۱. سن: چهل سال
۲. طعم: مزه تند و آتشین میده
۳. رنگ: سیاه
۴. شبیه به: یه عنکبوت با یه عالمه پا و خیلی ترسناک
۵. هدیه مورد علاقه: کتاب
۶. محل زندگی: جاهای شلوغ پلوغ
۷. اخلاق: یکم بد قلقه و ترسناک
۸. تیکه کلام: نمیشه! نمیخوام! نمی تونم!
۹. لباس خونه: فقط جوراب
خط خطی ها
به دلیل ناپدید شدن ناگهانی خودکار کیانِ نوک ریز، ابتدا دو عدد مداد خام و قدیمی ( سیاه و قرمز ) که از سال های دور در جعبه نوشت افزار های نیمه خراب بودند کشف شد و پس از تایید صلاحیت آن ها را به آرایشگاه برده و در نبود مداد تراش به اجبار از تیغ استفاده شد و هر دو نوک از هر دو مداد به روش شکارچیان ماقبل تاریخ تیز و آماده سفر شدند.
سپس واژه ها و جملات موجود در چکیده بر روی یک برگ از سررسید قدیمی ( باطله ) یادداشت شد و برای هر کدام نماد و شمایلی رسم شد. تصویر سازی ادامه پیدا کرد و با ترکیب نشانه ها، نما و ظاهرِ شخصیتِ اصلی شکل گرفت.
پس از آن نامی برایش انتخاب شد که مناسب وی باشد و در آخر نیز مکالمه های بین دو طرف نوشته شد، که جریان داستان را پیش می برد و روایت می کرد.
کار با نرم افزار
با همان دستگاه لبطاق، موشواره، سامانه کنشگر آغازین و... بعد از مشخص شدن مسیر کلی، این خط خطی ها با نرم افزار طراحی دو بعدی inkscape باز سازی شده و تمامی قسمت ها به صورت برداری و دستی ترسیم شدند. در ادامه و در قسمت های مورد نیاز، حذف و اضافه نیز انجام شد. سپس خروجی در ۱۰ قاب و با دو کیفیت گرفته شد.
همچنین این بخش از کار با نرم افزار نیز مانند هدف با پیژامه قبلی به صورت زنده و مستقیم از درگاه آپارات پخش شد که لحظاتی به یاد ماندنی و پر فراز و نشیب، در آن جا و میان تماشاگران رقم خورد.
در پایان و ادامه، حاصل کار در دو آخر هفته خوب و آموزنده را با هم مشاهده می کنیم.
خانه ای مناسب تر از وسط آزاد راهِ حشرات برای یک عنکبوت وجود ندارد، هرچه شلوغ تر بهتر.
این که مو هایشان نیز در ۴۰ سالگی به این سان سپید گشته دلیل دارد که خواهیم دید...
در این جا می بینیم که ایشان در عصبانیت شعله ور تر می شوند.
و اینجا هم شاهد این هستیم که از شدت عصبانیت برخاسته و فریاد سر می دهند.
همانطور که اینجا مشاهده می کنیم ایشان پس از بی فایده بودن گفت و گو صحنه را ترک می کنند و ادامه این ماجرا را بر نمی تابند.
اینجا را زود رد می شویم که پیش داوری نکنید.
در اینجا می بینیم که خود را رها کرده و به کاری که علاقه دارد مشغول شده است.
تار های ایشان دارای خاصیت کشسانی نیز می باشند.
کودکِ درونِ فعالِ ایشان و میل شدید به تاب خوردن را نظاره می کنیم.
در اینجا جناب تار ناز با جمله آخر پرده از اسرار این داستان برداشت.
شب شد و ایشان هنوز کودکانه به بازی می پردازند، پس با هدف خود مهربان باشیم.
پایان.